شاعر و ترانه سرا

:اصفهان شهر گنبدهای فیروزه ای(دهستان ساحلی اسکندری)

شاعر و ترانه سرا

:اصفهان شهر گنبدهای فیروزه ای(دهستان ساحلی اسکندری)

شاعر  و  ترانه سرا

از اصفهان شهر گنبدهای فیروزه ای ( دهستان ساحلی اسکندری )

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۶/۱۳
    ...
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۲ اسفند ۰۱، ۲۱:۵۲ - رامین خادمی زهکلوت
    سلام
نویسندگان

از اول کشت و کار مراقب مزرعه بود
در سرما و گرما ، میان آب ، باد ، طوفان
و چه قدر وظیفه اش را خوب انجام داده بود
با هیچ پرنده ای هم رفاقت نکرده بود
و با هیچ کلاغی هم طرح دوستی نریخته بود
وفادار بود به مزرعه دار پیر
اما قصه اش روزی به انتها رسید که مزرعه دار با خودش گفت:
فردا دیگر وقت درو شده...
به همین خاطر با گستاخی تمام پائینش آورد و با یک شعله آنرا به آتش کشید
اینک دیگر هیچ نشانی نمانده بود جز تلی از خاکستر
از آن مترسک مزرعه...
و این قصه ادامه دارد و قصه ی خیلی از آدمهاست 
ع.مومنی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۰۹
علی مومنی

بگذار شبی چون دلت ، آرام بمانم
چون درد شرابی به ته جام بمانم

بگذار به یک جرعه  می مانده به ساغر
فارغ ز غم گردش ایام بمانم

یک شعله بهانست که  پروانه بسوزد
بگذار از این شعله ، سرانجام  بمانم

یک عمر به حرمان تو در سوز و گدازم
مگذار که از وصل تو ناکام بمانم

امشب که خیال تو بسی در سرم افتاد
بگذار که در بسترم آرام بمانم

یک لحظه نشستم سر بام تو ولیکن
بگذار دمی بر لب این بام بمانم

آیا شود این بار که در شوق خیالت
ای ماه فریبای گل اندام بمانم ؟

انگشت نمای همه عالم شده مجنون
می خواهم از این عشق تو گمنام بمانم

ای بیخبر از ناله شبهای فراقم
بگذار دمی فارغ از آلام بمانم

این شام سیه ، بر سر من پرده کشیده
تا بیخبر از  زلف سیه فام بمانم

گویند به بد نامی تو هیچ نیرزد
گفتم بگذارید که بدنام بمانم

فرجام دل سوخته از عشق تباهی است
بگذار در این فلسفه، خیام بمانم

سروده :علی مومنی
آبان ماه ۱۴۰۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۰۳ ، ۱۲:۰۶
علی مومنی

طبیب ، وقتی برای من زار تلف نکن 

 درد های من با تو مداوا نمی شود

 درد در عمق دلم رسوب کرده است 

این درد به هیچ مرهمی دوا نمی شود

 علی مومنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۳ ، ۱۰:۰۲
علی مومنی

از اول کشت و کار مراقب مزرعه بود
در سرما و گرما ، میان آب ، باد ، طوفان
و چه قدر وظیفه اش را خوب انجام داده بود
با هیچ پرنده ای هم رفاقت نکرده بود
و با هیچ کلاغی هم طرح دوستی نریخته بود
وفادار بود به مزرعه دار پیر
اما قصه اش روزی به انتها رسید که مزرعه دار با خودش گفت:
فردا دیگر وقت درو شده...
به همین خاطر با گستاخی تمام پائینش آورد و با یک شعله آنرا به آتش کشید
اینک دیگر هیچ نشانی نمانده بود جز تلی از خاکستر
از آن مترسک مزرعه...
و این قصه ادامه دارد و قصه ی خیلی از آدمهاست
ع.مومنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۳ ، ۰۶:۲۰
علی مومنی

من فدای بارگاه حضرت معصومه ام
آرزومند نگاه حضرت معصومه ام
دست من می گیرد امشب ، مثل آهویی غریب
تا گدای روسیاه حضرت معصومه ام
علی مومنی
 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۳ ، ۰۱:۳۵
علی مومنی

با سلام و ادب...

استفاده از اشعار و سروده های حقیر در هر زمینه ، و بدون ذکر منبع دارای اشکال شرعی می باشد .

لطفا از خواندن این مطلب هیچ رنجشی به دلتان راه ندهید...

سپاسگذارم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۲۰:۳۸
علی مومنی

شبا که همه میخوابن ، من با یه اسب خیالی ، می زنم به دل جاده
از قفس رها می شم من ، خیلی راحت ، خیلی ساده
تن و می سپارم به جاده ، دستاما به یال اسبم
سرما آروم میذارم ، روی هر دو بال اسبم
میرم اون شهر و دیاری کادماش نقاب ندارن
تو دلای صاف و ساده ، اصلا اضطراب ندارن   
هر کی خواست با من بمونه توی این شهر خیالی
خودشا یه لحظه باید ، بزنه به بی خیالی

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۰۴:۳۲
علی مومنی

زینبم ، خواهر گریان ، به دادم برسید
خواهر شاه شهیدان ، به دادم برسید
شمر دون از ته گودال برون آمده است
دست او ماه درخشان ، به دادم برسید
چقدر نیزه و شمشیر فرو می بارد
بر سر پیکر بی جان ، به دادم برسید
نکند سینه ی مجروح لگد مال شده
زیر این سم ستوران ، به دادم برسید
وای بر اهل حرم ، وقت اسارت شده است
وای از شیهه اسبان ، به دادم برسید
این طرف شعله ی آتش ، حرمم سوزانده
آن طرف خار مغیلان ، به دادم برسید
معجرم از سرم افتاد ، خدایا سببی
طفلکم گشته هراسان ، به دادم برسید
پشت آن خیمه ، عدو در پی سر می گردد
سر شش ماهه عطشان ، به دادم برسید
نگذارید سری له شده بر نیزه شود
جلو چشم یتیمان ، به دادم برسید
این طرف حرمله است ، آن طرف زجر لعین
مانده ام این وسط حیران ، به دادم برسید
پای من از غل و زنجیر به تنگ آمده است
وای از این گردش دوران ، به دادم برسید
چه قدر پشت سر نیزه معطل ماندم
که ببوسم سر سلطان ، به دادم برسید
شده ام قافله سالار ، غمم بسیار است
آمدم راه فراوان ، به دادم برسید
پای من آبله کرده ست خدا می داند
وای از این خار مغیلان ، به دادم برسید
طفلکی از سر یک ناقه زمین افتاده
با تن زخمی ، هراسان ، به دادم برسید
شمر و خولی و سنان ، حرمله و زجر همه
در پی اش رفته شتابان  ، به دادم برسید
پشت یک بوته ز فریاد سنان می لرزد
وای از دست شتربان ، به دادم برسید
من از این شام و از این کوفه شکایت دارم
خسته از این همه عصیان ، به دادم برسید
بسکه خاکستر از آن بام سرم ریخته اند
سوخته معجرم این سان   ، به دادم برسید
دختری را به خرابات مکانش ندهید
نگذارید به حرمان ، به دادم برسید
طبقی را جلوی طفل پریشان نبرید
عوض دادن یک نان ، به دادم برسید
نگذارید سری را ، به بر طفلی خرد
نگذارید ،  سر ، این گونه به دامان ، به دادم برسید
بخدا طفل من از داغ پدر می میرد
می شود شام غریبان، به دادم برسید
چند روزی است طعامم ، شده خونابه چشم
کی شود عمر به پایان ، به دادم برسید
چه شده ؟ ولوله افتاده در این ویرانه
سر باباست به دامان ، به دادم برسید
بوریا نیست که تا پیکر دختر پیچم
مثل آن شاه شهیدان ، به دادم برسید
یک نفر نیست در این شهر به دادم برسد
لااقل دشت و بیابان ، به دادم برسید
زینبم ، خواهر گریان ، به دادم برسید
خواهر شاه شهیدان ، به دادم برسید
سروده : علی مومنی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۰۴:۲۹
علی مومنی

گریه نکن مسافری...
**
گریه نکن مسافری ، رفتنت اقبال منه
رفتن تو یه دردیه ، همیشه دنبال منه
گریه نکن مسافری ، حال من از تو بدتره
مقدمه ی رفتنت ، گرفتن حال منه
گریه ی هر مسافری  ، واسه غربت جاده هاس
غربت رفتنت ولی ، غصه هر سال منه
سهم من و سهم تو رو ، وداع مشخص می کنه
سهم تو خاک جاده هاس ، نبودنت مال منه
کاشکی منم یه همسفر بودم و راهی می شدم
موندن و راهی نشدن ، همیشه اشکال منه
شب که می شه ، با فکر تو کابوسا رو خواب می بینم
صبح که می شه روی لبم ، نشسته ، تب خال منه
گریه نکن مسافری ، گریه ی من که بیشتره
نشون اشگ چشم من ، خیسی دستمال منه
کولی فالگیرو دیدم ، که فالمو گرفته بود
حرفی  نمی زد بدونم ، چه سری تو فال منه
تو آینه دیدم خودمو ، چقدر شکسته تر شدم
شکسته تر از کسی که ، هم سن و هم سال منه
هر کی به من دروغ بگه ، آینه دروغی نمی گه
اون خط و خال پیشونیم ، نشونیه حال منه
کلاغ قصه های من ، اومدنت رو جار می زد
همون کلاغ پیر که رو ، بید کهنسال منه
پنجره شکسته مون ، چه خاطراتی رو میگه
خاطره ی کهنه ای که عمریه ، اقوال منه
بوی تو رو دیوارای کاهـگلی نجوا می کنن
بوی ملیحی که مثل ، بوی سیب کال منه
قحطی واژه بلکه این ، ترانما تموم کنه
ترانه ای که ساخته ی دل لگد مال منه...💠💠💠
سروده : ع. مومنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۷
علی مومنی

فاصله هاست بین عاشق و معشوق
یکی ناز می کند ،  یکی نیاز
دل هر یک به تلاطمی دگر
یکی به فرود و یکی به فراز
فاصله هاست بین طالب و مطلوب
یکی به ساز  و یکی به گداز
علی مومنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۹
علی مومنی

سوز دل را بین که اشگ چشم دریا می کند
از میان صخره های پلک ، راهی راست پیدا می کند
می چکد بر روی دشت لاله گون صورتم
راستی که اشگ بی پروا ، چه غوغا می کند
سوز دل را گر بخواهی نیک تر معنا کنم
آتشی ست که شعله با خرمن مهیا می کند
در کنار شمع سوزان ، صبحگاهان خیره شو
کاتش سوزنده با عاشق چه نجوا می کند ؟
من خموشم اشگ هایم بی گمان خشکیده اند
بر سر بالینم این شمع است سودا می کند
علی مومنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۳ ، ۱۸:۲۳
علی مومنی


عاشقانه
..... .............. .......
تلین نن عطر ایسه گلیر
گوللر اونون تلین ده دیر
قد و بالاسه ترکه دیر
سرو اونون بلین ده دیر
آده گمانم دیر عسل
شیرین سزه دیلین ده دیر
منه هراسان الییپ
اوزوک نیه الین ده دیر
ع.مومنی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۱۶
علی مومنی

دلم گرفت شبیه ابر ، با یکی شرح درد گفتم
حال از همان یکی گرفته دلم  ، این شرح کجا برم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۱۳:۵۲
علی مومنی

می گفت :پنج شنبه ها روزهای خوشحالی ما بود
پنج شنبه ها برای ما خیلی متفاوت تر از روزهای دیگر بود
آخر روزهای پنج شنبه دم دم های غروب ،  مادرم  بقول خودش از سر خاک می آمد و تا به خانه می رسید از زیر چادر گل گلی اش کیف دسته دار ساده اش را بیرون می آورد و کلی خوراکی از آن بیرون می ریخت
کیک ، بیسکویت ، شکلات ، خرما، میوه و...
و ما بچه ها خوشحال دوره اش می کردیم...
آنروزها من زیاد معنی سرخاک را نمیدانستم ولی بعدها که کمی بزرگتر شدم فهمیدم اینها همان خیراتهای مردم بر سر مزار مرده هایشان بود....
آری پنج شنبه ها برای ما متفاوت بود...روزهایی که زنده ها برای مرده هایشان خیرات می دادند هرچند من نظرم این است که نه...
این مرده ها هستند که به زندگان خیرات می دهند آخر هر جوری هم که فکر کنی بالاخره به اینجا می رسی که مسبب آنهمه خیرات همان اموات هستند...
الهی نور به قبر همه آنها ببارد...
و به سر مزار مادرم هم...
بالاخره مادر من هم الان شده مسبب خیرات من... 
آخر سالهای سال است مادرم به رحمت خدا رفته است و من هم حداقل بیاد آنروزهای مادرم هم که شده خیرات نذر می کنم...
شاید روزهای پنج شنبه برای کسان دیگری هم باعث دلخوشی شود...
بالاخره زندگیها متفاوت است و افکارها متفاوت...
نگاه من هم از کودکی به پنج شنبه ها این شکلی است...
آخی...
الهی نور به قبر همه شان ببارد...
همه آنها...همه مردگان آرمیده در زیر خاک...
علی مومنی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۸
علی مومنی

همیشه اینگونه است الهه خوبی هم که باشی ، دنیای علم و فهم و شعور و ایمان هم که باشی ، سرچشمه هنر هم که باشی ، تا وقتی زنده ای هیچ کسی حاضر نیست یک دلگرمی کوچکی به شما بدهد ، یک سر سوزنی تحسینت کند، اصلا عمدا بی تفاوت می شوند جوری که به خودت هم می فهمانند برایشان مهم نیستی ،اما به محض اینکه مردی و دستت از دنیا کوتاه شد
آنوقت احساسها غلیان پیدا می کنند ، تحسین ها شروع می شوند. ..تمام زوایای زندگیت را زیر و رو می کنند...از مرده ات ، از تابوتت ، از مزارت ،  حتی از تمام چیزهایی که در زندگی با آنها عجین بودی شعر سرایی می کنند و ناله وااسفا سر می دهند
این جماعت مرده پرست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۳ ، ۱۶:۵۹
علی مومنی

تورپاقوی استونه ننه
اورک یاراله گلمیشم

دیزیم ده ناه یوخوم ولی
الیمده لاله گلمیشم

گلمیشم آغلیام ننه
اورک یاراله یام ننه

سن سورا منه فقط
اورگیم ده سزوم قالوب

سن گدیبی نه گتمگی
یولویدا بو گزوم قالوب

بیلمدیم آخور باشو ما
زمانه دن نه لر گلر

اریدیر داقه ،درد و غم
اورگه داغ دلر گلر

علی مومنی( امید)











 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۱۷
علی مومنی

عالم تمام تورپاخ ، گوهر ننه دیر
سیم و زر ارزشه یوخ ، زر ننه دیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۱۳
علی مومنی

اگر تو بمیری آواز دلنشین پرندگان برای همیشه قطع خواهد ولی اگر من بمیرم آواز پرندگان فقط برای یک شب خاموش خواهد شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۱۲
علی مومنی

نفس چکیردیم ، قدریمه بیلمدی
مزاروم استونده ، آغلاماق نه فایده
وارودوم حالومه سروشان یوخوده
باشوم استونه ،گول سالماق نه فایده
گول تا وار ، سووارماق ایسدر
سو ورمک بعده سوقولماق. ، نه فایده
توکلریم آغارده بیکس لیک دردین دن
من نن سورا ، ساچ یولماق ، نه فایده
ع.مومنی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۰۹
علی مومنی

بولوت گز لرینه یازدا سیخاندا
داشلار آغلار ، چیچک لر گولر
سرمه له گزلردن ، ناز سوزولر
دار آلتوندا ، ایپک لر گولر
ایلدیریم سس لنر ، سس لنر قایا
گز یاشه سیل اولار، توکولر چایا
جمالوی بنزر ، گونونن  آیا
بولاخلار قاینار ، اورک لر گولر
علی مومنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۰۵
علی مومنی

سنه یاده سالدوم ، اورگیم یانیر
گجه لر بالشیم ، اوزه ایس لانیر
سنی تبی منه ، یار گجه لر توتیر
اوت اولور اورگیم ، گاه سنور گاه توتیر
***
بور گون سروش دوم بو قوجا دنیادان
که قوجا دنیا ، نه معلوم اولی ، نه معلوم آخوروی
عالم و آدمه  ، سالدوی تورپاقا
پس نه وقت دویار ، سنی ناخوروی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۴۷
علی مومنی