برف میبارد و کوچهها، رنگ خاطره میگیرند. هر دانه، نوای دلتنگی سر میدهد، اما نه از جنسِ غم… بلکه از جنسِ یادآوری روزهای شیرین. روزهایی که قلبهامان، گرمای آفتابِ امید را در دلِ زمستان حس میکرد. برف، تمام روستا را سپیدپوش کرده، درست مثل بوم نقاشیِ کودکیهامان. و من، با هر دانه برف، دوباره متولد میشوم؛ با کولهباری از خاطراتِ دوستداشتنی و قلبی که هنوز به آمدن بهار، امیدوار است.”
ع. مومنی