متن
يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۵ ق.ظ
چه سخت و عجیب است روزهای جدایی.
جدا که می شوی
از عشق!
از دوست!
از خاطرات شیرین...
به هر شکل ممکن؛
دلت جوری می گیرد و سوزش عمیقی چون خلیدن یک خار قلبت را می سوزاند...
و چه درد مزمنی است این جدایی
وتا مدتها نگاهت خیره می ماند به جاهایی که دیگر نیست...
خانه ها ، مغازه ها، اطراف و اکناف...
و هر جا که بنگری ...که دیگر نیست
لحظات فراموش نشدنی می گذرند ...
دم به دم ...
لحظه به لحظه...
بدون آنکه بفهمم ...
بدون آنکه بفهمی...
و بدان گاهی باران نابهنگام می بارد ...
در آخرین دقائق...
و گاهی چمدانها بسته می شوند
بی خداحافظی
با به خدا سپردنهای خشک و خالی...
علی مومنی
۰۲/۰۴/۱۸