حکایت خروس و روباه
شنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۵۵ ب.ظ
خروسی بر لب بامی به روباه
دمی هی زد ، چرا آیی از این راه
اگر سنگی بود ، در پیش دستم
سرت را بی تامل ، می شکستم
نگاهش کرد روبه ، با تبسم
کمی سر را تکان داد و کمی دم
بگفتا تو اگر مرد نبردی
بیا پائین ، ببینم شیر مردی؟
تو در بالا و من پائین بامم
تو اینک شاه و من گویی غلامم
اگر جای تو بود اینک به پیشم
دمت چسبیده بود ، در بیخ ریشم
علی مومنی(امید)
۰۲/۱۰/۱۶