شاعر و ترانه سرا

:اصفهان شهر گنبدهای فیروزه ای(دهستان ساحلی اسکندری)

:اصفهان شهر گنبدهای فیروزه ای(دهستان ساحلی اسکندری)

شاعر  و  ترانه سرا

از اصفهان شهر گنبدهای فیروزه ای ( دهستان ساحلی اسکندری )

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۱۷
    ...
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۲ اسفند ۰۱، ۲۱:۵۲ - رامین خادمی زهکلوت
    سلام
نویسندگان

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

سر ما و قدم تو هر دو یکسان، یا خدیجه
لایقم ، نالایقم ، بنما تو احسان، یا خدیجه
مادرم زهرا به دامانت نهاده سر ، ولیکن
من که باشم تا کنم جانم به قربان ، یا خدیجه
فاطمه بر سر زنان امروز وا اما بگوید
  با دلی زار و ،  دو چشم گوهر افشان ، یا  خدیجه
در عوض پهلوی زهرا را نمیدانم چرا تو
کرده ای  با اشگ چشمت  بوسه باران، یا خدیجه
من نمیدانم به گوش دختر ت زهرا چه خواندی
سینه اش مانند آتش گشته سوزان ، یا خدیجه
به گمان از میخ در گفتی ، چنین می سوزد امشب
یا ز رازی مانده اندر سینه پنهان  ، یا خدیجه
از چه میگفتی به پیغمبر ، در آغوشش بگیرد
یا نماید دخترش را غرق احسان  ، یا خدیجه
حتما از کرببلا گفتی و یا از شیب گودال
یا که از یک حنجر و از تیغ بران ، یا خدیجه
یا که نه از پیکری گفتی ، که گشته اربعا اربا
یا که نه از سینه ای بشکسته از سم سواران ، یا خدیجه
یا که نه از طفلکی معصوم و خرد و بی پناهی
از بیابانی و از خار مغیلان ، یا خدیجه
از دری آتش گرفته ، سینه ای مجروح و خسته
کوچه های  تنگی و یک طفل گریان ، یا خدیجه
یا خدیجه ظلم این نامردمان پایان ندارد
رفتی و راحت شدی از درد اینسان یا خدیجه
قصه های کربلا تکرار گشته بارها
روی نیزه رفته صدها بار قرآن ، یا خدیجه
گرچه با زهرا تو گفتی از گلوهای بریده
حال هم خون می چکد از نایها، مانند باران، یا خدیجه
گرچه آن نامردمان با ملک ری سرها، بریدند
می برند اینک هنوزم حنجر این سربداران، یا خدیجه
من فدای سینه مجروح زهرای عزیزت
کن دعا شش گوشه را ، گیرم به دامان  یا خدیجه

سروده علی مومنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۳۹
علی مومنی

فکر کن دستهایم خیال پرواز به سرشان بزند  پنجره یک بغل آسمان به من تعارف کند
نم باران و مشام تیزم ، عطر تنت ، مرا صدا می زند
با پاهای زنجیر شده چه کنم
............. .......... ...................................
به کسانی که دنبال من می گردند بگوئید در مه گم شده ام...
اگر پیدایم نکردید در دریا دنبالم بگردید
شاید روزی با باران برگردم
اگر باز مرا ندیدید
منتظر طوفان بمانید
.............. ..................................
در گوش های زنگ زده ام بچکان چند قطره از صدایت را...
سالهاست دلتنگ صدایت هستم
ع.مومنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۰۴
علی مومنی