پراکنده گویی
پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۰۹ ب.ظ
بیچاره دلم به تار مویی بند است
هر لحظه به جامی و سبویی بند است
گه کافر و گه عابد و این دیوانه
معلوم نشد که با خودش چند چند است
ما که افتادیم در چاه غمت اما دریغ
کاروانی نگذرد زین پس از این اطرافها
۰۲/۰۵/۱۹